دانلود فیلم ایرانی شیفته
دانلود فیلم ایرانی شیفته
دانلود فیلم ایرانی شیفته با لینک مستقیم
(در صورت نارضایتی صاحب اثر لینک دانلود حذف می شود)
نام فیلم : شیفته
ژانر :اجتماعی ،خانوادگی ،
کارگردان : محمدعلی سجادی
نویسنده : محمدعلی سجادی
بازیگران : فریبرز عربنیا , لعیا زنگنه ,غلامرضا طباطبایی ,غلامحسین لطفی ,میرمحمد تجدد ,آزیتا لاچینی ,محمود مقامی ,فاطمه علیزاده عرب
محصول کشور : ایران
سال تولید : ۱۳۷۹
زبان : فارسی
کیفیت : متوسط
خلاصه داستان :طاهر که برخلاف نظر خانواده اش با روجا ازدواج کرده، در شب تولد دختر خردسالش برای او هدیه ای دریافت میکند که بعداً معلوم میشود از طرف مردی ناشناس استمرد ناشناس از آن پس مدام زنگ می زند تا (به قول خودش) حقیقتی تلخ را به اطلاع او برساند. این حقیقت درباره خیانت همسر اوست. طاهر که لکنت زبان دارد و کودکی ناخوشایندی داشته به مرور به همسرش مشکوک می شود و با او به کشمکش برمی خیزد. او همچنین نسبت به دوست روجا، زیبا که با او مراوده زیادی دارد عکس العمل نشان می دهد. تلفن ها ادامه پیدا می کند و ناشناس به جزئیاتی اشاره می کند که خون طاهر را به جوش می آورد و او قصد جان همسرش را می کند. بعدتر نواری به دست طاهر می رسد که شک او را به یقین بدل می کند و او کارش به جنون می کشد…
طاهر که کودکی سختی داشته و اکنون نیز لکنت زبان دارد، برخلاف نظر منفی خانواده اش با روجا ازدواج می کند و سالها زندگی آرام و عاشقانه ای را با او پشت سر می گذراند. در شب تولد دختر خردسال طاهر و روجا، هدیه ای برای او ارسال می شود که هیچ یک فرستنده هدیه را نمی شناسند. مردی که از آن پس، به طور مستمر به خانه شان تلفن میکند تا به زعم خود، حقیقتی تلخ را به اطلاع طاهر برساند. حقیقت تلخ خیانت روجا به همسرش. طاهره که به همسرش مشکوک شده با او به کشمکش می پردازد و بهانه جویی می کند. روجا از دوستش زیبا استمداد می طلبد، اما طاهر به حضور مستمر زیبا هم، در خانه شان اعتراض می کند. تلفن ها ادامه پیدا می کند و مرد ناشناس، گاه به جزئیاتی از زندگی طاهر و رو جا اشاره می کند که طاهر را از کنترل خارج می کند تا جایی که در شرایطی نامتعادل قصد جان همسرش را می کند. با ادامه این روند، سرانجام کار طاهر به جنون می کشد و او را در بیمارستان روانی بستری می کنند.روجا با توصیه ی زیبا از طاهر درخواست طلاق میکند و سپس به همراه زیبا به خانه اش میرود، زیبا با مردی ناشناس – که معلوم می شود برادر زیبا ست – زندگی می کند. روجا کمی بعد درمی یابد که زیبا و برادرش، برای به دست آوردن او، برای این که به همسری برادر زیبا درآید، این دسیسه را طراحی و به بهای، از دست رفتن خانواده اش به اجرا گذارده اند. روجا، زیبا و برادرش را میکشد و زندانی می شود. مدتها بعد روجا و طاهربا هم ملاقات میکنند
فیلم «شیفتگی» سومین ساخته علی زمانی عصمتی در روز آخر جشنواره فیلم فجر در سالن نمایشهای برج میلاد نمایش یافت. این فیلم را میتوان به جرأت بدترین فیلم جشنواره سیودوم فجر خواند. تنها چیزی که باعث توجه مخاطبان به این فیلم میشود حضور رؤیا تیموریان، افسانه چهرهآزاد و لیلا زارع در آن است، فیلمی پوچ و گزافگو که در حقیقت وقت مخاطبانش را تلف میکند.
خلاصه داستان
در محلهای در یزد، شایسته (رؤیا تیموریان) با موهای کوتاه و کاپشن مردانهاش به عنوان مرد شناخته میشود و مردم به او «حاجیشا» میگویند. او دف میزند و در گروه موسیقی زیرزمینی همسایهاش غوغا (لیلا زارع) شرکت میکند. مدتی بعد، او و خواهرش شمسی (افسانه چهره آزاد) متوجه میشوند که معصومه دختر چهارده ساله شمسی که سندروم داون دارد، باردار است. شایسته برای پیدا کردن فرد متجاوز تلاش فوق العادهای میکند. او به داماد خواهرش (بهداد رویان) مشکوک است و حتی او را به همین جرم مضروب میکند ولی در لحظات آخر از کشتن او با ساطور منصرف میشود…
بدترین موج فمینیسم، نوع مردستیز آن بود که از اوایل دهه ۱۹۶۰ در اروپا رایج شد و حدود بیست سال بعد، از رونق افتاد. درست وقتی که دانشجویان دختر دهه ۶۰ که به جای ازدواج، همجنسخواهی را برگزیده بودند به سنین یائسگی رسیده و عقل به کلهشان برگشته بود. حالا این کارگردان تازه به دوران رسیده با این فیلمش، عملاً قی کردههای پنجاه سال قبل فمینستهای کفرگو را به ما پیشکش میکند!
واقعاً از تماشای این فیلم در جشنواره فیلم فجر، برق از سرم پرید. هیئت انتخاب فیلمها، که این خزعبل را برای جشنواره فیلم فجر انتخاب کردند واقعاً چه قصدی داشتهاند؟ علی معلم، ابراهیم داروغهزاده، مجید رضابالا، داریوش فرهنگ، حسین کرمی، حسین لطیفی و مازیار میری. هیچ بعید نیست که جناب میری که فیلم قطعه ناتمام (۱۳۷۹) او، درباره منع تکخوانی زنان در جمهوری اسلامی است بعد از تماشای فیلم، خطابهای برای همکارانش در این موضوع نموده آنها را نسبت به انتخاب این فیلم، مجاب کرده باشد. جالب توجه اینکه، در جشنواره فجر حدود ده دقیقه از این فیلم به دلیل نمایش موی تراشیده رؤیا تیموریان با سیاه شدن تصویر و ممیزی همراه بود. واقعاً این حضرات داور به کجا میروند؟ این فیلم، جای فیلمهای خوبی همچون جینگو (تورج اصلانی) که میتوانستند در جشنواره باشند را تنگ کرده است.
به نظر بنده، نهتنها باید از هیئت انتخاب جشنواره فجر استنطاق کرد بلکه از کسانی که اردیبهشت امسال به این فیلم مجوز ساخت دادهاند. هرچند بعید نیست کارگردان که ۲۹ آبان فیلمش را کلید زده است از فیلمنامه تصویبشده عدول کرده باشد، همانطور که برخی دیگر همچون کارگردان عصبانی نیستم از فیلمنامه مصوّب، تخطی کردند.
آدمیزاد چقدر ممکن است از هویت انسانی دور بیفتد که فیلم سخیفی مثل شیفتگی بسازد و به خودش هم توهین کند. در فیلم، بجز شخصیت بسیار فرعی ویولونساز که در نهایت با حاجیشا ازدواج میکند، هیچ مرد درستکاری دیده نمیشود. فیلمساز با این شخصیتهایش میخواهد بگوید تنها مرد فیلم، همین حاجیشا (رؤیا تیموریان) است که در واقع یک زن است! او با این فیلمش، عملاً عقدههای روانی خود را از مردان جامعهاش تصویر کرده است.
نمیدانم چطور میشود کسی در ایران به چنین عقاید مزخرفی که در این فیلم دیدیم عقیده داشته باشد. حتی تهمینه میلانی هم میتواند نزد این جناب، درس فمینیسم و زنسالاری بیاموزد. چه میگویم؟ ایشان باید از دست ملکه الینور (۱۲۰۴-۱۱۲۲) همسر هنری دوم که فمینیسم و شعرهای تروبادری (= عشق خاکساری) را بنیان گذاشت و شاعران درباری زیادی را پرورش داد، صله بگیرد. (تصویر الینور در سینما را میتوانید در فیلم شیر در زمستان (۱۹۶۸)با بازی کاترین هیپورن ببینید، و همچنین سال گذشته در انیمیشن اسکاریِ دلاور ، سلیطهای که دخترش را همچون مردان پرورش میداد و پسرانش را مثل زنان. کوچکترین پسر او همان پرنس جان است که وارث تخت پدرش شد و اخلاق زنانه او را در فیلم رابینهود دیدهاید).
عجیب است که این جناب، در یادداشتی که برای ماهنامه فیلم (شمارۀ ویژه جشنواره) فرستاده تصریح کرده که دو سال از عمرش در بنیاد فارابی تلف شد و آنها بودجهای برای ساخت این فیلم ندادند! بنده در حیرتم که آیا این کارگردان خودستا است یا مشنگ؟ لطفاً اگر کسی میداند بنده را هم خبر کند. وقتی دانستم که او قبل از این، دو فیلم دیگر نیز ساخته است، به نظرم رسید که این شخص میتواند به عنوان یک موضوع روانشناسی مورد تحقیق بیشتر قرار بگیرد؛ کوچههای باریک (۱۳۸۳) و اوریون (۱۳۸۸). سایت ویکیپدیا برای فیلم اوریون یک مدخل باز کرده و درباره آن نوشته است: «اوریون فیلمی ایرانی، ساختۀ علی زمانی عصمتی با موضوع از دست دادن بکارت یک دختر در یک جامعه بسته و سنتی است. این فیلم در شهر یزد فیلمبرداری شده است. فیلم، در پنجاه و چهارمین جشنواره فیلم لندن دو بار به نمایش گذاشته شد.
در همین صفحه از ویکیپدیا، نظر پرویز جاهد منتقد هنری بی.بی.سی درباره اوریون هم درج شده است: «اوریون از نظر سینمایی فیلم چشمگیری نیست و تنها علت پذیرش آن در جشنواره فیلم لندن، میتواند موضوع جنجالی آن باشد. به ویژه اینکه فیلمهای دیگری که از نظر سینمایی بهتر و قویتر بودند امسال به این جشنواره ارسال شدند اما مورد توجه هیئت انتخاب آن قرار نگرفتند.» یک آشنا به بنده نفر خبر داد که با پخش این فیلم از تلویزیون بی.بی.سی. امکان نمایش آن در ایران عملاً غیرممکن شده است. این فیلمسازان بند تنبانی که قادر نیستند یا نمیخواهند بالای کمر را هم ببینند برای بنده واقعاً تهوعآورند.
کارگردان متولد ۱۳۵۲ در یزد است. بنده دو دوست بسیار خوب یزدی دارم که از سی سال قبل رفاقتمان تداوم داشته است. من حتی خدمت سربازیام را در یزد گذراندهام و با مردمان سختکوش و سلیم یزدی که تعدادشان کم نیست زندگی کردهام، و میدانم که در مقایسه با کل کشور، آمار جنایت و طلاق در یزد در حداقل است. اما در عجبم که چگونه چنین موجود غریبی در همین یزد سر برآورده است. یک علتش میتواند مسخشدگی در برابر سینما باشد. یادم آمد مهدی سجادهچی در ۱۲ تیر ۱۳۸۹ در دیدار کارگردانان با رهبر از این موضوع تحذیر داد و سخن خود را با این جملات به پایان برد: «آیا باورتان می¬شود که نویسندگانی هستند که دیگر نمی¬توانند در سینما کار کنند چون خرج سینما بالا رفته است؟ سینما شرایطی خطرناکی دارد و دارد به جایی میرسد که بپرسیم آیا ما واقعاً تا این حد به سینما احتیاج داریم؟ سینما دارد به جایی می¬رود که او «دختر ترسا» شود و کسانی که در سینما کار می¬کنند بسان «پیر صنعان» بر او سجده برند.» (نگا. آن چهارده توصیه ناگفته، حاشیه دیدار فیلمسازان تلویزیون با رهبر، ۱۲/۴/۱۳۸۹).
بعید نیست اگر معلوم شود آقای سجادهچی بعد از فیلم روز سوم (۱۳۸۵) به همین علت از سینما عزلت گزیده باشد. ولی در عوض چنین افرادی هم هستند که به هر قیمتی میخواهند فیلمشان را بسازند و نامشان را مطرح کنند. نگاهی به تیتراژ این فیلم بیاندازید تا ببینید که جناب کارگردان، چه مسئولیتهای دیگری بر عهده داشته است: فیلمنامهنویس، تهیهکننده، سرمایهگذار، تدوینگر و مدیر فیلمبرداری. از یادداشت او در ماهنامه فیلم برمیآید که او دوربین فیلمبرداری و لنزهای این فیلمش را هم از خیابان ناصر خسرو خریده است. وقتی هیچ تهیهکننده حرفهای، از چنین فیلم سخیفی حمایت نمیکند راهی جز این نمیماند که قلّکمان را بشکنیم و برای خودمان فیلم بسازیم. سابقاً برخی گاوشان را میفروختند. آیا کسی میداند سینمای حرفهای کیلویی چند است؟
یادداشت این جناب در ماهنامه فیلم به خوبی از «شیفتگی» دیوانهوار او به سینما خبر میدهد، شیفتگیای که با عشق به جنس مخالف، گره خورده است: «… بعضی سودای فیلمساز بزرگ شدن در سر داشتند و میخواستند برگمان، تارکوفسکی یا آلن رنه شوند و عدهای در آن سالهای شهرستان، دلشان به باهمبودن چند روزۀ دخترها و پسرها سر صحنه خوش بود و به همین قناعت میورزیدند.» حتی در همین فیلم نیز میبینید که غوغا (لیلا زارع) در گروه موسیقیاش، دوستپسر دارد و از قضا مظنون اصلی در ماجرای دزدیده شدن حافظۀ رایانه، همو است.
نمیتوانم از یک دیالوگ فیلم که به حجاب چادر توهین میکند بگذرم. شایسته در اواخر فیلم به وقت اختلاف نظر با خواهرش میگوید (نقل به مضمون): «اگر با من مخالفت کنی چادر بر سرم میکنم میروم توی بازار، هم آبروی خودم را میبرم و هم شما را». واقعاً به این تخم مرغی که از زیر بتّه به عمل آمده است چه باید گفت؟ آیا چادر بر سر کردن مایه آبروریزی است یا ساخت این خزعبلات؟! یکی بر سر شاخ و بن میبرید! بنده اگر حاکم شرع بودم این فیلمساز را به چندین جرم واضح در این فیلم، محاکمه میکردم. در انتها باز هم میپرسم آیا کسی میداند این کارگردان خودستا است یا دیوانه؟
نظرات