دانلود فیلم ایرانی پله آخر
دانلود فیلم ایرانی پله آخر
دانلود فیلم ایرانی پله آخر با لینک مستقیم
(در صورت نارضایتی صاحب اثر لینک دانلود حذف می شود)
بزودی
نام فیلم : پله آخر
ژانر :اجتماعی ،خانوادگی ،ماجراجویی
کارگردان : علی مصفا
نویسنده : علی مصفا
بازیگران : لیلا حاتمی ,علی مصفا ,علیرضا آقا جانی , حامد بهداد , , , ,
محصول کشور : ایران
سال تولید : ۱۳۹۰
زبان : فارسی
کیفیت : بالا
خلاصه داستان :خلاصه داستان : امین دکتری میانسال است که پس از سالها به ایران برگشته و به همراه مادرش تنها زندگی میکند. او با شنیدن خبر مرگ یکی از دوستان کودکی به خانهاش رفته و درگیر ماجرای مرگ او می شود
توضیحات بیشتر در مورد فیلم پله آخر
اگرچه غالب فیلم نامههای سینمایی را، آثار مبتنی بر طرح داستانی کلاسیک تشکیل میدهند و سینمای ما نیز از این مساله استثنا نیست، اما برخی آثار سینمایی غیر کلاسیک سینمای ما توانستهاند به موفقیتهایی دست پیداکنند و تجربههای متفاوتی را برای ذائقه مخاطب ایرانی رقم بزنند. یکی از این آثار، فیلم پله آخر به نویسندگی و کارگردانی علی مصفا محصول ۱۳۹۰ است.
آثار سینمایی علی رغم گستردگی بسیار آنها در شکل ظاهریشان، دارای نقاط مشترک بسیاری هستند که توجه به همین نقاط مشترکِ طرحهای داستانی، دستبهبندیهای کلی را علی رغم گستردگی آثار ممکن ساختهاست. علاوه بر طرح داستانی کلاسیک، دو گروه (شکل) از طرحهای داستانی دیگر نیز وجود دارند که به خردهپیرنگ و ضدپیرنگ مشهور هستند (پیرنگ را میتوانیم در اینجا به نوعی معادل همان تعریف طرح داستانی در نظر بگیریم). بنابراین سه گروه کلی وجود دارد و اکثر غریب به اتفاق طرحهای داستانی آثار سینمایی جایی بین این سه گروه یا کاملا منطبق بر آنها قرار میگیرند.
پله آخر به نوعی در دسته ضدپیرنگ یا خردهپیرنگ یا جایی بین این دو گروه قرار میگیرد. چرا که ویژگیهای طرح داستانی کلاسیک (داستانی بر مبنای زندگی یک قهرمان فعال که علیه نیروهای عمدتا خارجی و عینی مخالف، مبارزه میکند تا به هدف خود برسد. یعنی حرکت در امتداد زمان در چارچوب واقعتی داستانی که یکپارچه و دارای پیوندهای علی است و رسیدن به پایانی مشخص که به منزله تحولی مطلق و غیر قابل بازگشت است.) را در آن کمتر مییابیم. آثار ضدپیرنگ عمدتا به دستکاری زمان قصه دست میزنند تا شکل خطی روایت را تغییر دهند. چنین تغییری در مرحله اول به چالشکشیدن نوعی قطعیت و یکپارچگی در روایت داستان است. چرا که ما به عنوان مخاطب در هنگام تماشای فیلم علاقه داریم تا حوادث و اتفاقات را منظم و یکی پس از دیگری دنبال کنیم. روند منظم پیگیری حوادث-به شکل غریزی-به ما کمک میکند تا هرچه سریعتر (و راحتتر) به میل درونیمان برای یافتن پاسخ پرسشهای ذهنی که در مسیر فیلم شکل میگیرد، دست بیایم. چارچوب زمانی منظم (خطی) مخاطب را از درگیرشدن بیشتر با چالشهایی اضافه بر داستان، دور میکند و مسیر راحتتری برای قضاوت و داوری درباره شخصیتها پیش روی آنها میگذارد. زمانی که نویسنده از روی عمد به دستکاری ترتیب وقوع اتفاقات دست میزند، اولا امکان قضاوتهای ساده درباره اتفاقات را از ما میگیرد و همچنین با این کار باعث میشود تا توجه ما بیش از آنکه به قصه (که به شکل سنتی آن در یک سیر مشخص زمانی خطی تعریف میشود) جلب شود، معطوف به شخصیتها شود. این مسیر پنجره تازهای برای پرداختن به درونیات شخصیتهاست. زمانی که قطعیتها و عوامل خارجی مشخص تاثیر خود را در پیشبرد داستان از دست میدهند، این شخصیتها هستند که ما را با خود آشناتر میکنند.
پیوند عاطفی لیلی (لیلا حاتمی)، خسرو (علی مصفا) و امین (علیرضا آقاخانی) که دوستی و رابطه خانوادگی قدیمی دارند، به نوعی تمام زندگی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. خسرو در نقش راوی داستان در حال روایت تکههایی از زندگی خودش است که همواره لیلی (همسرش) و امین (دوست مشترکشان) به نوعی در آن حضور دارند. خسرو به بازگویی (گذشته) و پیشگویی (آینده) برخی اتفاقات مشغول است. تکههای روایتشده از زندگی او و لیلی نشان میدهد که سردی رابطه آن دو ریشه در گذشتههایی دارد که شاید زمانی آن را نادیده گرفتهاند.
نکته مهمی دیگری که در فیلم پله آخر و بسیاری از آثار دیگر ضدپیرنگ مشاهده میشود، برخورد مضحک و گاه هجو با واقعیتهاست. مرگ که بالقوه شاید واقعیتی تلخ و گزنده باشد، در فیلم به شکل یک اتفاق روزمره روایت میشود. این نوع برخورد با اتفاقات (مثلا هجو آنها) به نوعی تقلیل یا تضعیف روایت است که در مقابل (ضد) روایت کلاسیک قرار میگیرد. چرا که در طرح کلاسیک، زندگی و اتفاقات قهرمان معمولا به شکلی اغراقشده هستند تا پیوند مخاطب را با دنیای زندگی قهرمان محکمتر کنند. قهرمانهای فعال داستانهای کلاسیک که مدام در حال تکاپو برای ساماندادن به وضعیتی آشفته -که تعادل زندگی شان را برهم زده- هستند، به قهرمانهایی عمدتا ایستا یا منفعل تبدیل میشوند که به نوعی بیشتر راوی (نظارهگر) زندگی هستند تا تغییر دهنده آن. اینجاست که روبهرو شدن شخصیتها با سرنوشتشان در طرحهای داستانی برخی آثار ضدپیرنگ و خردهپیرنگ به شکلی متفاوت با آثار کلاسیک رقم میخورد.
برای آنکه داستان فیلم را در معرفی لو ندهیم، پله آخر را در اندازه یک پیشنهاد فیلم در همینجا باقی میگذاریم تا علاقهمندان به تماشای آثار ایرانی، آن را در یکی از آخر هفتههای سینمایی خود بگنجانند.
درباره فیلم :
« پله آخر » اقتباس آزادی هست از داستان « مردگان » از مجموعه « دوبیلینی ها » به نویسندگی جیمز جویس . علی مصفا با اقتباس از این اثر ادبی به نوعی به جنگ سینماگران اروپایی رفته و اثری سینمایی را تولید کرده که به راحتی قابل رقابت با سینمای اروپا می باشد و روایت پسامدرنی دارد.
« پله آخر » روایتی خطی ندارد و در فرم « خاطره » روایت می شود. این نوع روایت به فیلمساز اجازه می دهد تا داستانش را بدون توجه به زمان رخداد آنها روایت کند و تنها با توجه درجه اهمیت، آنها را تدوین نماید. « پله آخر » چنین وضعیتی دارد، روایتی که زمان بندی آنها یکدست نیست و تنها اهمیت آنهاست که توالی آنها را معین می کند. به نظر می رسد که مصفا یکی از طرفداران پرو پا قرص ژان لوک گدار باشد!
چنین روایتی که علی مصفا در « پله آخر » از آن استفاده کرده، در سینمای ایران چندان رایج نیست و بیشتر به سمت و سوی سینمای هنری فرانسه گرایش پیدا می کند اما با اینحال مصفا به خوبی توانسته داستان نا متوازن فیلم را به جلو هدایت کند. خوشبختانه اتفاقات به درستی در کنار هم روایت می شوند بطوریکه تماشاگر عام سینما را گیج نکند.
فلاشبک و فلاش فورواردهای متعددی که در « پله آخر » با آن مواجه هستیم، با برنامه ریزی کامل و به دور از بهم ریختگی مرسوم، انجام گرفته که جای تحسین دارد.
تا دلتان بخواهد در این فیلم داستان فرعی جذاب وجود دارد که همه آنها با هدفمندی و هوشمندی به داستان اضافه شده اند. خیلی در سینمای ایران نمی بینیم که داستان فرعی نقطه پایانی هم داشته باشد اما در پله آخر داستان نقطه آغاز دارد، نقطه پایان هم دارد و کلی پیام بدون دیالوگ، به مخاطب ارائه می شود.
یکی از داستانهای موفق فیلم مربوط به مهندس معمار است که با دیدن دوست دوران کودکی اش ، یاد دورانی می افتد که توسط وی اذیت شده و تصمیم می گیرد با یک مشتِ جانانه، انتقامش را از وی بگیرد!
یکی دیگر از نکات مثبت « پله آخر » ، تعریف مجدد یک داستان از زاویه ای دیگر است که به خوبی انجام گرفته. کم رخ می دهد که مخاطب ایرانی حوصله داشته باشد تا یک صحنه را مجددا و از زاویه ای دیگر مشاهده کند، اما مصفا مخاطب را مجبور می کند تا این اصل را بپذیرد و باید گفت که به درستی هم اینکار را انجام داده است.
شخصیت معادلِ دکتر امین در « مردگان » ،حضور پر رنگ تر و تاثیرگذار تری داشت اما به این شخصیت در « پله آخر » آنطور که باید و شاید، بها داده نشده.
مایه خوشحالی است که فیلمسازان تازه کار ( در بخش کارگردانی ) با دانش کافی به سراغ ساخت فیلم می روند. « پله آخر » دومین ساخته بلند سینمایی علی مصفا به شمار می رود اما در آن به خوبی می توان به جزئیات صحنه پی برد. مصفا حتی در سکانس هایی که از لحاظ مفهومی ، تاریکی را تجربه می کنند، از رنگ بندی های تیره تر و مرده استفاده کرده که کمک بسیاری به باورپذیری سکانس کرده است.
مصفا همچنین به خوبی توانسته بازی های خوبی از بازیگرانش بگیرد. لیلا حاتمی در بهترین فرم سینمایی خود حضور دارد و کسب افتخارات جهانی برای نقش لیلی، دال بر این ادعاست. البته ارزش علی مصفا زمانی مشخص می شود که از بازیگری همواره عصبانی به نام حامد بهداد، یک بازی کنترل شده و البته کوتاه میگیرد !
پایان بندی « پله آخر » یک شوک کامل به تماشاگر وارد می کند، چه تماشاگری که کتاب اصلی را خوانده باشد و چه مخاطبی که بدون پیش زمینه به سراغ فیلم می رود.
در مجموع باید گفت که « پله آخر » فیلمی استاندارد با فرمت جهانی است که به راحتی می تواند به رقابت با آثار اروپایی بپردازد. البته مشخصاً « پله آخر » در پیدا کردن مخاطب عام ، با مشکلات عدیده ای مواجه خواهد بود اما حقیقت این هست که سینمای ایران برای خروج از وضعیت نه چندان مطلوبی که در آن قرار گرفته، نیازمند چنین آثار ارزشمندی است.
در حاشیه :
خلاصه داستانی که از این فیلم در اختیار رسانه ها قرار گرفته بود، دو خلاصه کاملا متفاوت بود. اولی به این صورت بود : « امین دکتری است میانسال که بعد از سالها به ایران بازگشته و به همراه مادرش تنها زندگی می کند. با شنیدن خبر مرگ یکی از دوستان کودکی به خانه او می رود و درگیر ماجرای مرگ او می شود » و خلاصه داستان دومی که بعدها منتشر شد به این شکل بود : « لیلی ستاره سینماست و به تازگی شوهرش را از دست داده است. سر صحنه فیلمبرداری ناگهان مقابل دوربین خنده اش می گیرد و از کار باز می ماند. هیچکس نمی تواند دلیل خنده هایش را حدس بزند ». حال آنکه خودِ داستان هم با این خلاصه ها تفاوت هایی دارد!
لیلا حاتمی برای بازی در این فیلم از جشنواره فیلم کارلووی واری ، گوی بلورین بهترین بازیگر زن را دریافت کرد.
مارتین اسکورسیزی از پخش کننده بین المللی فیلم خواسته بود تا یک نسخه از دی وی دی را برایش ارسال کنند تا فیلم را ببیند. اسکورسیزی به دلیل تعریف و تمجید دوستانش از این فیلم، تصمیم به تماشای « پله آخر » گرفته بود.
زمانی که شورای صنفی نمایش در یک اقدام غیرمنتظره، به حرمت اربعین، تحریم سینما آزادی را لغو کرد، علی مصفا در اعتراض به شرایط بد اکران در سینما آزادی گفت : « فیلم «پله آخر» که قراردادش را قبل از «من و زیبا» ثبت کرده بود و تاریخ هشتم آذر ماه برای اکرانش تعیین شده بود، به دلیل تحریم سینما آزادی توسط همین شورا بهترین فرصت برای اکرانش را از دست داد و بعد با پیشنهاد اکران در سینما فرهنگ از تاریخ ۱۳دی مواجه شد که ما به خاطر اکران نامناسب، ناقص، تک سانس بودن و به صلاحدید پخش کنندهی محترم، آقای شایسته آن را نپذیرفتیم و به آن اعتراض کردیم. »
خواندن این یادداشت علی مصفا درباره « پله آخر » خالی از لطف نیست : « فیلمنامهٔ پلهٔ آخر را هفت سال پیش نوشتم. اما برای ساختنش به هر دری زدم نشد؛ دوستان تهیهکننده هر چند فیلمنامه را دوست داشتند، اما هر کدام به نوبت، بعد از هفت-هشت ماه کنار میکشیدند تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم خودم پولی جور کنم و به معنای واقعی کلمه فیلم را مستقل بسازم. چارهای نداشتم جز اینکه از تمام امکانات استفاده و بلکه سوء استفاده کنم. مجبور شدم نقش اول مرد را خودم بازی کنم و هنوز هم از این بابت دلخورم. اما نقش اول زن از ابتدا
نظرات